چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۰۳

سلام دوم! کاربرد هیچی! در زبان ما به عنوان اصطلاح یا... هرچی که فکرش رو بکنید! اصلا هیچی ولش کن!

تا حالا توجه کردید که ما ایرانیان و افغانستانی ها و و تاجیک ها چقدر در جواب می گوییم : هیچ!هیچی! ، اون که هیچی! هیچی خو! خوب هیچی! نه هیچ! نه هیچی! 
چی شده؟ 
- هیچ! هیچی!
چه باید بشه؟ 
-هیچی!
چه کار می کردی؟ 
- هیچ! هیچی! 
تویِ چه فکری هستی؟ 
- هیچ! هیچی! 
چقدر درس خواندی؟
- هیچی! هیچ نخواندم! 
خوب توضیح بده!
- هیچی آقا! هیچ! 
چه کسی آمده؟
هیچ آقا! هیچکس! 
چقدر از من بدت میاد؟ 
- هیچ! هیچی! 
(دروغ نگو! تو گفتی و منهم باور کردم! راست میگی اینرو در جواب خانومت اگه پرسید که چقدر منرو دوست داری بگو! ببینم جرائت داری؟ البته هیچوقت دروغ نگید و اگه واقعا دوست ندارید یا مدتی دلزده شدید حتما ابراز کنید.) 
برگریدم به مطلب! داشتیم می گفتیم که آری هیچی دیگه! هیچ! آها ادامه رو بخوانید بعدش هیچی دیگه! هیچ!!! 
پیشرفتت چه میزان هست؟ 
هیچ بابا! هیچی! 

همچنین وقتیکه بخواهیم از جواب دادن طفره بریم! 
- می دانی چیه؟ هیچی! هیچ نگم بهتره! که هیچی دیگه! 

جوابت چیه؟ 
- هیچی! که با تو نمیشه حرف زد! 

اصلا این هیچ! در زبانهای دیگر کشورمون هست! حالا چه هیچ و هِچ و... به هرصورت همه‌چیز و هیچ چیز!

و...

اینهم اضافه کنم که هیچ ، مَثلِ جواب ابلهان خاموشی است. کاربرد داره.
گاهی باید هیچ نگفت! حتی ؛ هیچی هم نگفت! اینرا یادتان باشد. 

به قول مولوی : هیچ مگوی! 

گاهی اوقات هیچی نباید گفت! گاهی اوقات حتی خود کلمهٔ هیچ را هم نباید گفت! 

سعدی گفته: دگرم هیچ نباید! 

از رامین زمانی این آهنگ زیبا را بشنویم که واقعا عالیه! 

این کیفیت 128



این کیفیت 320



بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید
 
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
 
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
 
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
 
این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد
 
وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید
 
رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
 
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
 
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
 
پیش نطق شکرینت چو نی انگشت بخاید
 
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
 
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
 
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
 
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
 
با همه خلق نمودم خم ابرو که تو داری
 
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید
 
گر حلالست که خون همه عالم تو بریزی
 
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
 
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
 
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
 
سعدیا دیدن زیبا نه حرامست ولیکن
 
نظری گر بربایی دلت از کف برباید


تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.